پیام
به نام خدا
از کجا شروع کنم از اول ورود یا که از آخر های ترم برای ترم تابستان چه چیز انتخاب کنم خدایا تو شاهد باش که تمام دوستهایم تمام کسانی که در طی دو ترم با هم انس گرفته بودیم حالا باید سه ماه دوری همدیگر را تحمل کنیم آخر مگر میشود زمانی که من هفته ای دو روز را که درس نداشتم فقط برای دیدن اونها به کلاس ها می رفتم البته کلاسهامون یکی است خدایا چگونه تحمل کنم سه ماه بدون دیدن کسانی که با هم بودیم با هم می گفتیم با هم میشنیدیم نه باید حرف دلم را بگویم آخر چگونه دوام بیاورم بدون کسانی که ساییه هایمان با هم بود.عیبی ندارد ثانیه ها و دقیقه ها وساعتها دست در دست داده اند و همدیگر رو دنبال می کنند . خیالی نیست اونها خوش باشن ما هم خوشیم .
این شعر را فقط برای اونها می خوانم :
به تیغم گر کشد دستش نگیرم و گر تیرم زند منت پذیرم
مرا میبینی وهردم زیادت میکنی در دم ترا میبینم و میلم زیادت می شود هر دم
ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش دلم از عشوه شیرین شکر خای تو خوش
مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم که پیش چشم بیمارت بمیرم
هر چند پیر و خسته دل وناتوان شدم هر گه که یاد تو کردم جوان شدم
خیال نقش تو در کار گاه دیده کشیدم بصورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم
چه قدر خالی جای تو " همون که اسمش تو دلمه"
دلم کرده هوایت وای "همون که اسمش تو دلمه"
دلم تنگه برایت " همون که اسمش تو دلمه"
تو رو میطلبم لحظه به لحظه
تویی تاب و تبم لحظه به لحظه
چشات شهر من که شهر غصه است
برای هر شبم لحظه به لحظه
تو از هزارو یک شبی " همون که اسمش تو دلمه"
بجز تو زندگی هیچه " همون که اسمش تو دلمه"
یه دنیا همه هیچه وای "همون که اسمش تو دلمه"
دنیا بی تو هیچه " همون که اسمش تو دلمه"
من از نگاه تو شب و شناختم
غزل دیدم و عاشقانه ساختم
تو هر بیت غزل قصه چشمات
دلم قافیه شد قافیه باختم
تو معجون گل و مخمل نوری
پریواره قصه های حوری
تموم قصه ها بی تو میمیرن
که تو حوصله سنگ صبوری